خواننده ای گرامی کتابی را که پیش رو دارید، شخصیت آن یکی از غرفای وارسته أی صاحب نام سرزمین پر نور خراسان به شمار می رود و در زمان حیات پر ثمرش درخشیده، طمع از مسائل جاه ، مقام و مادیات بریده و بدنبال دل خود که نشستنگاه پروردگار یکتا می باشد در سیر و ملوک بوده همانطوری که می دانید هرات مامن و مدفن علمای زیادی در رشته های مختلف علوم متداوله زمان خود یاد می شود. این دیار خور و خورشید در جهان پیرامون خود که هیچ بل در کل گیتی گردون به نام شهر باستانی و اولیاء الله درخشیده مشهور، زبان زد خاص و عام شده است، از برکت تلاش فکری همین نام داران می باشد که ما امروز میراث خواران خان نعمت آنان می باشیم. از آنجای که بعضی نخبگان این خطه از شراب معرفت مست شده اند و در این مستی هوشیارانه سر همانجا بی نهاده اند که این بار الهی پسند را از همانجا گرفته و بکمال رسانیده اند. اما نه در میان کسانی که جز به نه بودن به چیز دیگری فکر نکنند که ده شود، چرا که این بشت با بینان در طول تاریخ به شخصیت های علمی، عرفانی و فرهنگی بدینهم تحقیر نگریسته و آنها را دیوانه با مست لایقل می پنداشتند و می پندارند و چونان أطفال دنبالشان کردند و دنبالت می کنند. چرا که از دیدگاه آنان باید همه چیز از جدار مادیت گذارا نگریسته شود. و معنویت را در رده های دست صدم و حتی باید بگویم دست هزارم می گذارند، اگر کسی می آید نقد عمرش را در بدل نسیه انی معرفت صرف می کند حتمی دیوانه ای استه زنجیری باید در بند بماند تا سزای اعمال ناپسند اجتماعی خویش را ببیند و دق مرگ شود و با او را چنان در انزوا قرار می دهند که از قصه بمیرد و دم نزند چون معرفت پول است و پول…..