تصوف عطار عرفان معتدلی است که نه زهد خشک آنرا ملال انگیز کرده و نه چاشنی کلام۔ حتی در مباحث الهی نامه و مصیبت نامه آنرا از مزه انداخته است. در پروردن آن، دل نیز بقدر «سر» تأثیر داشته است. در نظر روی انسان آینه و مجلای حق است و بی آنکه در طی راه بکلی فانی و لاشیشی شود در پایان سلوک روحانی خویش به «حق، واصل میگردد و از این روست که تصوف عطار۔ قطع نظر از منشا آن چیزی است که خیلی بیش از عرفان سایر متصوفه ما با شعر ودل سرو کار دارد و عبث نیست که شعر عطار نیز مانند عرفان او لطافت و سادگی بی مانند دارد و خیلی بیش از شعر سنائی و مولوی روح و ذوق را سیراب و متاثر میسازد، (۱)
و سخن عطارباشورو عشق همراه است و برای بیان معانی عالی عرفانی، سخنان بییر آیه و روان را برگزیده که در عین حال به فصاحت و بلاغت و انسجام منصف است، بهمین دلیل باید اذعان کرد که: « بعد از مولانا عطار پرما بهترین شاعران صوفیه است. زبان او هرگز بمدح و هجو وهزل آلوده نشده، بلکه پیوسته در بیان معانی عرفانی، خداشناسی، راه و رسم ملوک و تصوف، ترویج ملکات فاضله و تهذیب نفس از شرور و مفاسد بکار افتاده است. این معانی با روشی استوار در منظومه های عدیده وی گسترده است. در این مثنویها نیروی تخیل، اطلاعات وسیعه و احاطه عطار بر حکایات و روایات عصر خود مشهود است. شاید بتوان او را نخستین کسی گفت که عرفان و مقاصد روحانی را در ضمن حکایات و تمثیلها آورده است و شاهد…..