دانلود کتاب خاتون گنجه زندگی نظامی گنجوی جلد دوم اثر محمدسعید اردوبادی

به ظهر زمان چندانی نمانده بود. فخرالدین جلو در مسجد جامع رصافه ایستاده بود. مردم بغداد برای ادای نماز ظهر در حیاط مسجد مشغول وضو گرفتن بودند. خیل پیر مردان و پیرزنانی که برخی عصا در دست داشتند و بعضی دست بر زانو گذاشته بودند، در محوطه مسجد جلب نظر می کرد. این موقع روز مسجد جامع رصافه و اطراف آن شلوغ می شد. گدایان بغداد نیز خوب می دانستند چه موقع خودشان را به این محل برسانند. در ورودی مجد پر از گدایان منتظر بود؛ منتظر احسان و بخشش مؤمنین نمازگزار. این انتظار تنها در ورودی حیاط مسجد نبود. بیخ دیوارها، سگوها و اطراف حوض حیاط نیز حضور گدایان شل و کور و از کار افتاده را نشان می داد.
در این شلوغی، بارها دیده می شد که گدایی کور و شل از طرف گدایانی که در ظاهر عیب و نقصی نداشتند، به گوشه ای رانده می شد تا خودشان را در معرض دید عابرین قرار دهند. در ورودی مسجد بیش از هر جای دیگر مسجد برای تکدی و جلب نظر مردم امتیاز داشت. هر کسی هم قادر نبود خودش را به این نقطه برساند….