میدانم و میدانید که ادب مشروطه از به هم جوشیدن و درهم تنیدن عوالم گوناگون در ظهور آمد و با اینکه وسیله و برداری بود از برای رساندن پیام های سیاسی و اجتماعی زنده و تپنده زمانه، اما خود به کلیتی بدل شد که دستگاه عاطفی و روانی ملنی را، در مقطعی خاص از زمان، به نمایش گذاشت و در صیرورت تاریخی ادب ما، حضوری یگانه پیدا کرد. در این ادبیات، شیوه ادراک، طرز دیدن و حس کردن از نوع دیگر شد. تجربه ای بود تازه و دلیرانه و برخاسته از طبع نوطلب زمانه که حکم های دیرینه و جزمی را به هم هلید و بر ذهنیت های سنتی چیره شد. این جستار راوی آرای برخاسته از سنت و تجدد ادبی است و در حقیقت حاصل ستیز نوطلبیها با ذهنیت های سنتی است که در ادب مشروطه تمامیت می یابد.
نیازی نیست که تعریف نجدد را در جهت این جستار توجیه و با خر جهت نمای اصلی این کارمایه، خود تجدد است که در جای جای آن به تعریف در می آید و….