این حذف یا فراموشی بخصوص از آن جهت شگفت آورست که ساسانیان خود از جنوب برخاسته بودند و داعیه احیای شاهنشاهی متحد و مقتدری را داشتند که بگمان آنها پیش از اسکندر در ایران وجود داشته و به دست اسکندر برافتاده بود. این داعیه را هم مورخین اسلامی” و هم نویسندگان رومی بخوبی منعکس ساخته اند. با این همه در خداینامه ذکری از کورش و داریوش و خشایارشا و فیروز یهای آنها نبوده است و به تبع در شاهنامه هم نیست.
البته اثر ضعیف و دگرگون شده ای از بعضی از شاهان هخامنشی در روایات برخی از مورخین اسلامی که در باره آخرین شاهان کیانی آورده اند می توان دید. مثلا در پادشاهی بهمن وقایعی مربوط به مغرب ایران بچشم می خورد، از جمله ساختن شهرهایی در بابل و میسان به او نسبت داده شده ، و دینوری مرمت بیت المقدس را به او منسوب می کند، و طبری” از جنگ او با یونانیان («الرومیه») یاد می کند. همچنین در پادشاهی همای چهرآزاد، دختر و همسر بهمن ، طبری از جنگ با یونان و بنای عماراتی عظیم در . استخر به دست اسیران یونانی سخن می گوید، و حمزه این عمارات را با «هزار ستون » (تخت جمشید) یکی می شمارد، و گردیزی می گوید که وی پایتخت را از بلخ به تیسفون منتقل کرد. همچنین گردیزی یک رشته اصلاحاتی به دارای اول متسوب می کند که همه یادآور اصلاحات داریوش بزرگ است….