با این همه، در برداشت سنتی از فلسفه عنصری از حقیقت وجود دارد. جز در صورتی که بتوان فرمول بندی های یک فیلسوف را به زبانی ترجمه کرد (ترجمه هم به معنای لفظی آن و هم به مفهوم استعاری) که برای کسانی با چشم انداز متفاوت فهمیدنی باشد، این فرمول بندی ها را حتا بالقوه نیز نمی توان مطالبی در خدمت فلسفه دانست. فیلسوف در واقع باید وطن داشته باشد، اما اگر قرار است که اثر او به راستی فلسفی شمرده شود، باید دست کم به این معنا جهانشمول باشد که امکان ابلاغ محتوای خود را به انسان به طور کلی، قطع نظر از وطن او، داشته باشد. از سوی دیگر، این ابلاغ ترجمه یی راستین نخواهد بود مگر آنکه جنبه ی متمایز چشم انداز اصلی را برساند، تمایزی که موضع ملی، فرهنگی، تاریخی و در واقع فردی نویسنده آن را تعیین کرده است. پس، مسأله ….