به این ترتیب به خدایان ایمان نداشت: أما به پیاز عقیده داشت: متأسفانه خاصیتی در آن مشاهده نکرده لااقل هیچ تأثیر آنی و فوری را احساس نکرده بود و همچنان پیاده و غمگین به واحد شمشیر زنان که آهسته به طرف مواضع خود در صحرا حرکت می کرد، ملحق شد. در پیش رو و پشت سرش، جوانان محلات حومه آتن در حرکت بودند، و توجه او را به این نکته جلب می کردند که سپر های زرادخانه ، خیلی کوچک تهیه شده ، و برای آدمهای چاقی مانند او مناسب جلوه نمی کند. سقراط هم همین فکر را می کرد، چه در سرزمین آنها آدمهای پهن و چاقی بودند که این سپر های باربک حتى نیمی از پهنای اندام آنها را در بر نمی گرفت
بحث و گفتگوی نفرات جلویی و پشت سری سقراط در مورد میزان استفاده و در آمد أسلحوسازان عمده از تهبه سپر های باریک، بافرمان : دراز بکشیدا قطع شد
اب به رو رمبه پوشیده از خر : دراز کشیدند. چون سقرام سعی داشت که به جای دراز کشیدن به روی زمین پوشیده از خار، روی سپر خویش بنشیند، افسری به او پرخاش کرد و سرش داد کشید: سفر ام بیش از این پرخاشگر، از صدای آرام وخفایی که می گفت : ظاهرا دشمن در این نزدیکی هاست، ناراحت شده بود…..