کورت» و قبل از قارچ کوچک آزمایشی بمبهای اتمی هیرو. شیما و ناگازاکی اتفاق افتاد.
من در آن جنگ سهمی داشتم. می شود گفت با آن درگیر شدم و چون در کسوت خبرنگار جنگی بودم طبعا نمی جنگیدم و جالب است که چیز زیادی درباره آن به یاد نمی آورم. خواندن این گزارش های قدیمی که به وقت خود با هیجان فرستاده شده اند تصویرها و با عواطفی کاملا از یاد رفته را تداعی می کنند.
شاید درست، یا حتی لازم باشد که حوادث را فراموش کنیم و مطمئنا جنگ از آن نوع حوادثی است که جنس دو پا مساده فسادش را در خود دارد. اگر قادر بودیم که از حوادث بیاموزیم در آن صورت زنده نگه داشتن خاطره ها می توانست سودمند باشد، ولی ما از حوادث نمی آموزیم. آورده اند که در یونان باستان دسته کم هر بیست سال یک بار جنگی در می گرفت تا هر نسل ناگزیر معنای جنگ را دریابد؛ و اما ما باید آن را فراموش کنیم وگرنه هیچ وقت دوباره توانایی آن را پیدا نمی کنیم که از حماقت مرگبار بگریزیم.
با این همه، جنگی که من از آن حرف می زنم، به یادماندنی…..