نکته قابل توجه این است که مؤلف مشروطه خواه از مشروطیتی دفاع می کند که شناخت درستی از آن ندارد و با این شناخت ناقص و نادرست به رد و دم حاج شیخ فضل الله می پردازد. مؤلف ضمن نقل واقعه ای ، تعریفی از مشروطیت ارائه می دهد که قابل توجه است . او در پاسخ نوری که مشروطه و جمهوری را خلاف شرع ومنشأ فساد می دانست، ص۲۵۷) می گوید «مشروطه و با جمهوری، مقصود از هر دو یکی است [ ؟! ] چه جمهوری از افراد مشروطه است و مراد از مشروطه سلطنت عمومی و سلطنت ملی است و همچنین قانون اساسی مشروطیت را که باید توسط نمایندگان منتخب مردم تدوین شود « حکم عمومی پادشاه ، میداندو بس . (ص۳۲۷)
این تصور نادرست تنها مختص به ناظم الاسلام که با نوشته های منورالفکران پیش از مشروطیت آشناست نمی باشد بلکه علمای بزرگی که به تأیید و دفاع از آن برخاستند تصور درست و روشنی از مشروطیت نداشتند. علت این امر را باید در آثار منورالفکرانی از قبیل میرزا ملکم خان ومستشارالدوله جستجو کرد.
این منو رالفکران معنى وهدف اصلی مشروطیت را به خوبی می شناختند ولی به حکم اقتضار مصلحت، اندیشه های مشروطه گری را رنگ اسلامی زدند. آنان معنای واقعی مشروطه گری غربی را پنهان نگاه داشتند و در مواردی هم مشروطه و اسلام را یکی دانستند . [ از طرفی ] کوششی سخت و پیگیر از سوی اندیشه گران نوخواه ایران صورت گرفت تا رهبران مذهبی را نسبت به اختلافهای اساسی و تعیین کننده موجود میان نهادهای نو سیاسی و اسلام بی تو جه نگاه دارند. [ متجددین مشروطه خواه ] علاقه داشتند که علما به برخی از مسائل مربوط به ناهماهنگی اسلام و دموکراسی بی توجه بمانند و گرنه از پشتیبانی کامل علما در انقلاب مشروطیت بی بهره….