وجود انسان قائم به ذات خود نیست، چون زندگی او وابسته به قوایی است که موجود در طبیعت و اجتماع است و اکثرا خارج از ذات است، پس انسان می داند که قوه مرکزی ای وجود دارد که او می تواند به حول محور این نیرو زندگی را ادامه دهد.
هنگامیکه انسان اولیه عالمی از ارواح برای خود ساخت بدون آنکه ماهبت واقعی آنها را بداند و از آنها نمادهائی بوجود آورد در صدد برآمد تا خشنودی آنها را جلب کند و از آنها در انجام امور استمداد جوید، به این ترتیب برای اشیاء که ریشه دیانت اولیه است به عامل دیگر یعنی سحر و جادو پناه برد. آگاهی بیشتر ما درباره عقاید دینی مردم قبل از تاریخ از یافته هائی حاصل می شود….